حکايت پند آموز

ساخت وبلاگ

حکایت پندآموز:

مردی که همسر خود را از قایق نجات هول داد تا خودش زنده بماند

 

معلم تصمیم گرفت تا به شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل کند.

در این کشتی یک زوج بودند که موفق شدند خود را به قایق نجات برسانند اما در آنجا متوجه شدند که قایق فقط برای یکی از آنها جا دارد.

همه ما می توانیم در مورد این داستان فکر کنیم و چیزهایی از آن بیاموزیم

کشتی سیاحتی در دریا واژگون شد. یک زوج همراه مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به قایق نجات برسانند. اگر چه در آنجا متوجه شدند که فقط برای یکی از آن دو جا هست

اینجا بود که مرد همسر خود را کنار زد و خودش به داخل قایق نجات پرید.

همسرش در حالیکه در داخل کشتی در حال غرق شدن ایستاده بود فریاد زد و چیزی به همسرش گفت.

دراینجا معلم از دانش آموزان پرسید: "فکر میکنید آن زن چه چیزی را به شوهرش گفت؟"

دانش آموزان فریاد زدند: "ازت متنفرم! تا حالا کور بودم و نمیدیدم تورو!"

سپس معلم متوجه پسری شد که آرام در جای خود نشسته بود. او از پسر خواست تا به سؤال پاسخ دهد. (فکر میکنی آن زن در لحظات آخر به شوهرش چه گفت؟). پسر جواب داد: "به نظرم زنه ممکنه گفته باشه مواظب بچه مون باش!"

معلم با تعجب پرسید: "تو این داستانو قبلا شنیده بودی؟"

پسر سرش را تکان تکانی داد و گفت: "نه ولی مامان من هم قبل از اینکه در اثر مریضیش از دنیا بره همینو به بابام گفت (مواظب بچه مون باش(!

معلم ابراز تاسف کرد و گفت پاسخ پسر درست است.

کشتی غرق شد، مرد به خانه رفت و دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.

چندین سال بعد از اینکه مرد هم از دنیا رفت، یک روز دختر در حال مرتب کردن وسایل بازمانده از پدرش، کتاب خاطرات او را پیدا کرد.

مشخص شد که در زمانی که حادثه غرق شدن کشتی اتفاق افتاد مادرش مبتلا به یک بیماری و در واپسین روزهای زندگیش بود. به خاطر همین هم پدرش برای سوار شدن به قایق نجات مادرش را کنار زده بود.

پدرش در دفترچه خاطرات اینطور نوشته بود: " چقدر آرزو میکردم اکنون در اعماق دریا و در کنارت باشم، اما به خاطر دخترمان مجبورم که تو را تنها بگذارم تا همیشه در آنجا بیآرامی"

داستان در اینجا تمام شد و کلاس در سکوتی مطلق بود.

معلم مطمئن بود که دانش آموزانش نکته پند آموز داستان را گرفته بودند: گاهی در پس کارهای خوب و بد دلایل پیچیده ای وجود دارد که ما آنها را نمی دانیم یا آنقدر پیچیده اند که درک و فهم آنها بسیار سخت و دشوار میباشد

آنهایی که همیشه در محیط کار پیش قدم هستند از روی احمقی نیست، بلکه متوجه شده اند که بالاخره یکی باید کار را به عهده بگیرد.

آنهایی که بعد از دعوا زودتر عذرخواهی میکنند، الزاما طرف تقصیر کار دعوا نیستند، بلکه به احترام طرف مقابل این کار را میکنند

آنهایی که مدام صله رحم بجا می آورند و به شما سر می زنند از روی بیکاری نیست . به این خاطر است که شما در یاد و قلب آنها جای دارید.

یک روز ممکن هست بالاجبار برای همیشه از عزیزی جدا شویم. دلمان برای خاطرات و گفتگوهایی که با او داشتیم تنگ خواهد شد و آن دلتنگی شاید چند روز، چند ماه یا چندین سال طول بکشد

بیایید عزیزانمان را قدر بدانیم


پيام روز...
ما را در سایت پيام روز دنبال می کنید

برچسب : حکايت,آموز, نویسنده : bfarhangi1392c بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 16:58